سن و سالی نداشت حسین آهی.. هنوز به ۷۰ نرسیده بود.. ۶۶ را رد کرده بود. پدرش استاد علی آهی شاعر و پژوهشگر ایرانی بود که حسین به احترام او تا مدتی با تخلص ابن آهی شعر میگفت.
صدای گرمی داشت و به همین واسطه در میانه سختیها و تلخی های مردم در دهه 80 با بسته ای از نوا و آوا به میهمانی آنها می رفت. تا برای ساعتی هم که شده به تماشاگه راز ببردشان و آرامشان کند.
صدای گرمی داشت اما فقط صداش گرم نبود... شاعر هم بود. روی همین حساب چنان با تسلط کاروان شعر و موسیقی را اجرا میکرد و شعرها را میخواند که حتی آنها که علاقهای به شعر هم نداشتند مینشستند پای برنامه حسین آهی.
شاعر بود اما فقط شاعر نبود. اهل تحقیق و پژوهش هم بود و کلی تحقیق داشت درباره شعر و وزن و غزل.. غزلی که بر دل مینشست..
روشن از مهریم،خورشید جهانگردیم ما ...
در هوای عشق امّا کمتر از گردیم ما...
چون نیفرازیم سر بر آسمان؟ فردیم ما....
شاه مات افتاد و برشد شحنه بر اسب مراد ...
بر سر خود کس چه میداند چه آوردیم ما....
دامن پاکم به مدح شیخ و شاه آلوده نیست ... عرصه آزادگی را بیهماوردیم ما....
حرمت مام وطن را داشتیم از مهر، پاس ... هرچه را بردند اینان، بازآوردیم ما...
لالهٔ دل؛ شعلهور، در خون تپید از داغ عشق ...
تا چراغی بر مزار خویش برکردیم ما...
کاش درگیرد دمی، از دود دلها آتشی ...
داد؛ کز بیداد دی، دیریست دمسردیم ما....
طبع «مشفق» گرم؛ «آهی»! کآفتاب زندگیست....
ورنه از بیمهری گردون چه میکردیم ما
حسین آهی محقق و پژوهشگر بود. اما فقط محقق نبود. انسان هم بود و مهربان. آنقدری که همه دوستش داشتند. به قاعده ای که حالا وقتی چشم فرو بسته، همه طوری ناراحتند که گویی نزدیکترین خویش یا دوست شان را از دست داده اند .
چرا؟ چون مثلاً یک بار وقتی آمده بود فلان جا و بهمان اداره طوری با تو سلام و احوالپرسی کرده بود که انگار قوم و خویش توست و صد سال است که تو را می شناسد. هفته بعد و هفته بعد ترش هم به تو زنگ زده بود و طوری چاق سلامتی کرده بود که انگار قوم و خویش توست و شکی برایت باقی نمانده بود که حسین آهی دوست است.. یک دوست واقعی .حتی اگر فقط یک بار دیده باشی او را. حسین آهی شاعر بود. صدای گرمی داشت. مجری بود. محقق، پژوهشگر ، انسان و مهربان بود .بجوش و گرم بود و دوست... اصلا دشمنی بلد نبود .او حتی نمی توانست با سلولهای بدنش که بی هوا و بی اختیار زیاد میشدند دشمنی کند. نمیتوانست سفت و محکم با آنها مواجه شود و بگوید بس کنید این بیجهت زیاد شدن و این بیماری را ...بگذارید زندگی ام را بکنم...نمیگفت و اجازه میداد باشند راه می آمد با آن ها راه می آمد.کژدار و مریز... آنقدری که از او ناراحت نشوند. انقدری که از حسین نرنجند. آنقدری که بنشیند پای درد دلش و بپرسند چرا غمگینی حسین؟ و حسین آهی بگوید : چیزی نیست.. میگذرد. روزگار است دیگر.. پستی و بلندی دارد..
_پس چرا کم کار شده ای مدتی است؟ چرا حتی وقتی حالت خوب بود احوالت خوش نبود ؟چرا غمگینی ؟
حسین بگوید : روزگار است گاهی.. سخت میگذرد.. گاهی راحت ..طوری نیست.. آنچه غمگین می کند آدم را فراموش شدن است.. خدا کند فراموش نشوید و بعد.. سلولها بگویند از این حیث خیالت راحت ..آدمهایی مثل تو هیچ وقت فراموش نمی شوند. باور نداری امتحان کن ..فردا وقتی خبر را بزنند که " حسین آهی آرام گرفت" ببین جماعت چه میکنند...
****
حسین آهی تحصیلات مقدماتیاش را در تهران گذراند و پس از تسلط بر زبانهای فارسی، عربی، پهلوی و آلمانی، در علومی مانند صرف، نحو، منطق، نجوم، فقه، اصول عروض و کلام نیز صاحبنظر است.
منابع مختلف میگویند که اوّلین پژوهشهای او در مباحث شعری و ادبی در سال ۱۳۵۵ ثمره میدهد؛ تا آنجا که هنوز به ۱۸ سالگی نرسیده بوده که کتاب «بحور شعر فارسی» را منتشر میسازد و در همان دوران تحسین تنی چند از بزرگان شعر فارسی نظیر دکتر شفیعی کدکنی و مهدی اخوان ثالث را بر خود برمیانگیزد.
آهی در دهه ۸۰، برنامه «با کاروان شعر و موسیقی» را برای شبکه دو سیما اجرا میکرد. همچنین پس از آن، برنامه رادیویی «تماشاگه راز» را برای شبکه فرهنگ مجریگری کرد. اجرای بخش شبانگاهی چهارشنبهشبهای رادیو پیام نیز از دیگر اجراهای حسین آهی بود.
از آهی که بیش از ۲۵ کتاب پژوهشی و تصحیحی در حوزه شعر و ادبیات دارد، مقالات بیشماری در مجلات و نشریات کشور از جمله «کیهان فرهنگی» و ماهنامه حافظ به چاپ رسیده است.
منبع : جامعه خبری تحلیلی الف | " جذاب ترین " نقشی در تولید محتوای این مطلب ندارد، مطلب منتشر شده با ذکر منبع می باشد.