وکیلی که برای موکلش آدم هم می‌کشد!

قصــاص برای وکیل آدمکشبه گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، شامگاه ۱۳ آبان سال ۹۴ محمدرضا ۶۰ ساله واقع در خانه اش در آجودانیه به طرز مشکوکی جان سپرد.دوست قربانی که برای سگ وی غذا آورده بود وقتی دید کسی در را باز نمی‌کند با برادر محمدرضا تماس گرفت و آن‌ها پس از گشودن در با جنازه وی روبه رو شدند. پلیس به تحقیق پرداخت و دریافت مرد ثروتمند در شب تولد پسر خردسالش قربانی جنایت یک آشنا شده است.

در بررسی‌ها روشن شد این مرد به تازگی از همسرش جدا شده و همسرش برای گرفتن حضانت دختر ۱۳ ساله و پسر خردسالش با وی درگیر بوده است.

با افشای این ماجرا پلیس در نخستین گام از تحقیقاتش همسر سابق محمدرضا به نام مهرنوش را بازداشت کرد. این زن ادعا کرد از نحوه مرگ شوهر سابقش بی اطلاع است، ولی در بازجویی‌های بعدی به طراحی نقشه جنایت خانوادگی با همدستی پدرش و دختر نوجوانش به نام آریسا و یک وکیل دادگستری به نام احمد و دوستش اعتراف کرد.

این زن ۳۸ ساله گفت:من و همسرم اختلاف سنی زیادی با هم داشتیم به همین دلیل هیچ وقت رابطه مان با هم خوب نبود. او مدتی قبل مدارکی علیه من جور و ادعا کرد من با افراد غریبه در ارتباط هستم. به همین دلیل مرا طلاق داد. می‌خواستم هر طور شده حضانت دختر و پسرم را قبول کنم، اما او حاضر نبود سرپرستی فرزندانم را به من بدهد. به همین خاطر ماجرا را به پدرم گفتم. پدرم با وکیل دادگستری به نام احمد که دوست او بود مشورت و احمد پیشنهاد قتل شوهرم را مطرح کرد. قرار بود پدرم در ازای کشتن شوهرم ۳۰۰ میلیون تومان به احمد بدهد. پدرم ۱۰۰ میلیون تومان هم به عنوان پیش پرداخت به او داد.

این زن در تشریح جزئیات ماجرا گفت: آن شب تولد پسرم بود. دختر ۱۳ ساله ام از خانه بیرون آمد و به من پیامک فرستاد و گفت در خانه را باز گذاشته است. طبق نقشه، احمد و دوستش حبیب وارد خانه شوهرم شدند و با همدستی یکدیگر او را خفه کردند. همان زمان سند خانه شوهرم را که از قبل برداشته بودم در اختیار احمد گذاشتم و او توانست خانه شوهرم را به ارزش دو میلیارد تومان با سند جعلی بفروشد.

با اظهارات این زن احمد و حبیب بازداشت شدند و مشارکت در قتل را گردن گرفتند.احمد ۳۳ ساله گفت:من و حبیب طبق نقشه وارد خانه محمدرضا شدیم. او به محض روبه‌رو شدن با ما شوکه شد که من دستمال گردن او را باز کردم و دور گردنش پیچیدم و حبیب هم دهان و بینی او را با دستانش گرفت تا خفه شد.

حبیب نیز مشارکت در قتل را پذیرفت و به همدستی در قتل اعتراف کرد.پدر مهرنوش هم اتهام معاونت در قتل را پذیرفت و گفت:من به خاطر دخترم حاضر شدم به وکیل دادگستری پول بدهم تا شوهرش را از میان بردارد.دختر ۱۳ ساله قربانی نیز گفت:می‌خواستم با مادرم زندگی کنم به همین دلیل حاضر شدم با او همکاری کنم.

با اعتراف متهمان برای احمد و حبیب به اتهام مشارکت در قتل و برای مهرنوش، پدر و دخترش به اتهام معاونت در جنایت کیفرخواست صادر و پرونده شان به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و آن‌ها به ریاست قاضی زالی و با حضور یک قاضی مستشار از خود دفاع کردند.

در این جلسه اولیای دم برای متهمان حکم قصاص خواستند. اما دختر قربانی که حالا ۱۷ سال دارد به قضات دادگاه گفت:من از متهمان هیچ شکایتی ندارم، ولی باور کنید از این ماجرا اطلاع نداشتم و نمی‌دانستم مادرم نقشه قتل پدرم را کشیده است. من در آگاهی اذیت شدم و به همین دلیل معاونت در قتل پدرم را پذیرفتم.

سپس حبیب به دفاع پرداخت و گفت:من هیچ نقشی در این ماجرا نداشتم و مشارکت در قتل را قبول ندارم.وقتی احمد در جایگاه ویژه ایستاد گفت: من وکیل دادگستری هستم. وقتی مهرنوش بازداشت شد بی دلیل مرا به عنوان قاتل شوهرش معرفی کرد. من بی گناهم و فقط اتهام جعل سند و فروش مال غیر را قبول دارم. مهرنوش سند خانه شوهرش را به من داد و من آن را برایش با سند جعلی فروختم.

پدر زن قربانی نیز گفت: من کارخانه دار هستم و نیاز مالی نداشتم تا بخواهم به خاطر تصاحب اموال دامادم نقشه قتل او را بکشم. من هیچ انگیزه‌ای برای قتل داماد سابقم و فروش اموال او نداشتم و نمی‌دانم چه کسی او را کشته است.وی به قضات دادگاه گفت: پلیس به دلیل این که گوشی موبایل من در منطقه کشته شدن دامادم آنتن دهی داشته است مرا بازداشت کرد. اما خانه من در نزدیکی خانه دخترم قرار داشت و طبیعی بود که موبایلم در آن منطقه آنتن‌دهی داشته باشد. من هیچ پولی به وکیل دادگستری ندادم و او را برای کشتن دامادم اجیر نکردم.

مهرنوش آخرین متهمی بود که از خود دفاع کرد. وی گفت: اتهام معاونت در قتل را قبول ندارم. من در آگاهی تحت فشار روانی بودم که با طراحی نقشه قتل اعتراف کردم.
در پایان جلسه هیئت قضایی وارد شور شد و با توجه به مدارک موجود در پرونده، احمد را به قصاص، حبیب را به خاطر معاونت در قتل به ۱۵ سال زندان، مهرنوش را به پنج سال و پدرش را به دو سال زندان محکوم کرد. دختر قربانی نیز از همدستی در این ماجرا تبرئه شد.

تحلیل کارشناس
اختلاف سن زوج‌ها
محمود بیدگلی کارشناس خانواده درباره عواقب اختلاف سن بین زوج‌ها گفت: متاسفانه ازدواج‌های اجباری یا ازدواج‌های احساسی زیادی رخ می‌دهد که به مرور زمان شکاف‌های بسیاری بین زن و شوهر‌ها به وجود می‌آورد و عواقب تلخی به همراه دارد.

وی اظهار کرد:برخی از مردانی که با زنان مسن‌تر از خود ازدواج می‌کنند وقتی به مرور زمان از احساس‌های آتشین دور می‌شوند چشم بر واقعیت‌ها باز می‌کنند و همین باعث می‌شود خود را بالاتر از همسرانشان بدانند و در اولین اقدام به دنبال دختران جوان‌تر می‌روند و خیانت کلید می‌خورد. این کارشناس خانواده گفت:اما اگر زنی با مرد مسن تری ازدواج اجباری کند همیشه با تنفر خاصی به زندگی زیر یک سقف ادامه می‌دهد و همواره به دنبال فرصتی است تا طلاق بگیرد یا با ابراز علاقه مردی جوان‌تر از شوهرش با شور زیادی پای در منجلاب خیانت می‌گذارد و خیلی از مواقع شاهد هستیم این خیانت‌ها به جنایت ختم می‌شود.بیدگلی گفت: بسیاری ازاین ازدواج‌ها اگر با عاطفه نیز باشد خیلی زود به واسطه حاشیه‌هایی که در زندگی‌ها کم نیستند از احساس دور می‌شوند و همین باعث اتفاقات ناخوشایند در زندگی زناشویی آن‌ها می‌شود.

وی خاطرنشان کرد: بهتر است سن زوج‌ها در ازدواج‌ها خیلی جدی در نظر گرفته شود و برای زندگی آرام و مستحکم به مشاور مراجعه کنند. صدا و سیما نیز وظیفه دارد برنامه‌هایی در این زمینه تهیه کند تا ایرانی‌ها در روستا‌ها هم آگاهی پیدا کنند.

منبع:خراسان

انتهای پیام/

منبع : باشگاه خبرنگاران جوان | " جذاب ترین " نقشی در تولید محتوای این مطلب ندارد، مطلب منتشر شده با ذکر منبع می باشد.
۰۸ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۰۰
مدیر سایت

فرار از چنگ مزاحم!

فرار از چنگ مزاحم!به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، این‌ها بخشی از اظهارات زن ۵۷ ساله‌ای است که برای شکایت از همسر سابق اش وارد کلانتری شده بود. او در حالی که بیان می‌کرد چاره‌ای جز پناه بردن به قانون نداشتم، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: در یکی از شهر‌های کوچک خراسان رضوی به دنیا آمدم. پدرم با دست فروشی زندگی را می‌گذراند و من هم در کنار مادرم خانه داری می‌آموختم تا این که در ۱۰ سالگی مرا پای سفره عقد نشاندند.

آن زمان دختری خردسال بودم و حتی معنی ازدواج را هم نمی‌فهمیدم، با وجود این ازدواج در سن و سال پایین بسیار مرسوم بود و بیشتر دختران مانند من بی سواد بودند چرا که تحصیل دختر کاری ناپسند جلوه می‌کرد. خلاصه فرزند اولم به دنیا آمد که بعد از آن ازدواج من و «صابر» به طور رسمی به ثبت رسید چرا که به خاطر سن کم معمولا اسناد عقد و ازدواج غیررسمی بود و به طور قانونی در دفاتر ازدواج، ثبت نمی‌شد. در عین حال تا چشم باز کردم شش فرزند قدم و نیم قد اطرافم را گرفته بودند و من آن قدر با فرزندانم درگیر بودم که چیزی از زندگی نمی‌فهمیدم.

همسرم دست بزن داشت و همواره مرا کتک می‌زد به گونه‌ای که اگر یک روز کتک نمی‌خوردم آن روز خوشبخت‌ترین زن روی زمین بودم. آن زمان فروش مشروبات الکلی آزاد بود و «صابر» نه تنها مشروب می‌نوشید و مواد مخدر مصرف می‌کرد بلکه از نظر اخلاقی نیز دچار فساد شدید بود و اوقات بیکاری اش را با زنان بی بند و بار می‌گذراند تا این که در آغاز انقلاب به ناچار مصرف مشروبات الکلی را کنار گذاشت، اما عادت‌های زشت دیگرش را ترک نکرد.

درحالی که شرایط مالی مناسبی نداشتیم و در اوایل انقلاب از طریق شورا‌های محلی قطعات ۳۰۰ متری زمین ثبت نام می‌کردند، من هم شناسنامه‌ها را برداشتم و قطعه‌ای از آن زمین‌ها را گرفتم. بعد از آن بود که با اندک مبلغی یک اتاقک با سختی و بدبختی ساختیم و در آن زمین که آن زمان تقریبا بیابان بود زندگی می‌کردیم. هیچ گونه امکانات رفاهی نداشتیم و من در زمستان‌های یخبندان و سرد فرزندانم را به آغوش می‌گرفتم و به مدرسه می‌بردم تا این که آن‌ها آرام آرام قد کشیدند و بزرگ شدند، اما هیچ کدام از فرزندانم رابطه مناسبی با پدرشان نداشتند.

این اختلافات به جایی رسید که صابر دو پسر بزرگم را از خانه بیرون انداخت و دیگر به منزل راه نداد. یکی از آن دو به معتادی کارتن خواب تبدیل و دچار سرنوشت اسفباری شد. دیگری هم در یک سانحه تصادف دچار ضربه مغزی شد و مدتی بعد جان سپرد. این مصیبت‌ها ضربه روحی شدیدی به من وارد کرد. هیچ گاه همسرم را در کنار خودم حس نمی‌کردم. روابط ما هر روز به سردی می‌گرایید و اختلافات مان بر سر موضوعات گوناگون شدت می‌گرفت تا این که حدود هشت سال قبل از این وضعیت خسته شدم و تصمیم به طلاق گرفتم.

خلاصه چهار سال از پله‌های دادگستری و کلانتری بالا و پایین رفتم تا این که درنهایت مهر طلاق شناسنامه ام را رنگی کرد. بعد از این ماجرا یک واحد آپارتمانی رادر حاشیه شهر اجاره کردم تا در کنار فرزندانم زندگی کنم و مراقب اوضاع و احوال زندگی آنان باشم چرا که دو تن از فرزندانم نیز در طبقات دیگر همین ساختمان به زندگی خود ادامه می‌دادند. با وجود این هیچ گاه از مزاحمت‌های صابر در امان نبودم.

او به بهانه دیدار با فرزندانش وارد منزل من می‌شد و همواره مانند گذشته امر و نهی می‌کرد که چه کار‌هایی انجام بدهم و چه کار‌هایی انجام ندهم. مزاحمت‌های او به حدی بود که حتی می‌ترسیدم برای آبیاری درختان به باغ مشارکتی خودمان بروم. آن باغ را من و پسرم با مشارکت پدرش خریده بودیم، ولی بعد از ماجرای طلاق به خاطر این که صابر جا و مکانی نداشت و پدرش نیز او را طرد کرده بود، در اتاقک داخل باغ روزگار می‌گذراند تا حداقل سرپناهی داشته باشد، به همین دلیل من هیچ وقت جرئت نکردم به آن باغ سر بزنم. تا این که چند شب قبل مهمان شهرستانی داشتم که از آشنایان خانوادگی ما بودند.

من از دیدن آن‌ها بعد از چند سال در پوست خودم نمی‌گنجیدم و در حال پذیرایی از آن‌ها بودم که ناگهان صابر وارد منزلم شد و همه مهمانانم را از خانه ام بیرون کرد. با سروصدای من پسرم از طبقه بالا نزد من آمد و با دیدن این وضعیت آن قدر شرمنده شد که مرا مجبور کرد تا به جرم ایجاد مزاحمت از پدرش شکایت کنم و .... شایان ذکر است به دستور سرهنگ زمینی (رئیس کلانتری سپاد) صابر به کلانتری دعوت شد تا پرونده آن‌ها در دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسی و رسیدگی قرار گیرد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

منبع:خراسان

انتهای پیام/

منبع : باشگاه خبرنگاران جوان | " جذاب ترین " نقشی در تولید محتوای این مطلب ندارد، مطلب منتشر شده با ذکر منبع می باشد.
۰۸ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۰۰
مدیر سایت

پسر شیطان صفت در یک قدمی اعدام

پسر شیطان صفت در یک قدمی اعدامبه گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  پانزدهم مرداد ماه ۹۶ با شکایت مردی که همراه دختر ۱۶ ساله اش به نام نیلوفر به پلیس آگاهی رفته بود تحقیقات در این زمینه آغاز شد.

تراژدی تلخ
پدر این دختر از پسری که دخترش را آزار داده بود شکایت کرد. دختر نوجوان گفت: عصر بود که از متروی شهید باقری پیاده شدم تا به خانه مان بروم، اما همان موقع یک پسر جوان با موتور راهم را بست. او مرا به داخل جوی آب هل داد. داخل جوی آب افتاده بودم که او مرا آزار داد. به دنبال شکایت دختر نوجوان تلاش برای ردیابی پسر شیطان صفت آغاز شد.

۳ روز بعد
سه روز از این ماجرا نگذشته بود که پدر نیلوفر با پلیس تماس گرفت و گفت احتمالا پسر شیطان صفت را پیدا کرده است. وی گفت: چند روزی بود در حوالی متروی شهید باقری پرسه می‌زدم تا شاید پسر شیطان صفت را پیدا کنم که با پسر جوانی روبه رو شدم او با موتور در همان حوالی چرخ می‌زد. من او را تعقیب کردم و متوجه شدم مزاحم یک زن جوان شده است و سعی دارد این زن را به داخل جوی آب هل دهد.

بازداشت شیطان
با اطلاعاتی که این مرد به پلیس داد بلافاصله ماموران در محل حاضر شدند و پسر ۱۹ ساله را بازداشت کردند که در پی آن وی به جرم سیاه خود اعتراف کرد.

تایید تجاوز
وقتی نظریه پزشکی قانونی تجاوز به عنف را به دختر نوجوان تایید کرد، دو دختر دیگر نیز شناسایی شدند. یکی از این دختران گفت: پسر جوان مرا به داخل جوی آب هل داد. او مرا تهدید کرد تا سرو صدا نکنم. اما وقتی مقاومت مرا دید پیراهنی را که همراه داشت دور گردنم پیچید تا مرا خفه کند. من تسلیم خواسته شوم او شدم. پسر جوان تهدیدم کرد تا زمانی که سوت نزده است از جوی آب خارج نشوم. او مرا رها کرد و من از داخل جوی آب بیرون آمدم. اما از ترس آبرویم شکایتی نکردم. ولی وقتی از طریق رسانه‌ها متوجه شدم وی دستگیر شده است شکایتم را مطرح کردم. دختر دیگری نیز گفت: دقایقی را در جوی آب با پسر شیطان صفت گلاویز بودم و مقاومت می‌کردم، اما او زورش بیشتر بود این پسر تهدیدم کرد و توانست من را تسلیم خودش کند.

در دادگاه
در حالی که پزشکی قانونی تجاوز به دو شاکی دیگر را تایید نکرده بود پسر شیطان صفت در شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان پشت در‌های بسته و غیرعلنی محاکمه شد. در جلسه دادگاه دختر ۱۶ ساله در حالی که اشک می‌ریخت گفت: این ماجرا تاثیر بدی در روحیه ام گذاشته است. در این مدت خانواده ام مبلغ زیادی هزینه کرده اند تا بتوانم به زندگی عادی برگردم. من حتی برای بیرون رفتن از خانه ام ترس و وحشت دارم. امروز به بهانه رفتن به دکتر از مدرسه ام مرخصی گرفته ام، چون نمی‌توانم واقعیت را به دوستانم و معلمانم بگویم. به همین دلیل برای این پسر حکم اعدام می‌خواهم. سپس پسر شیطان صفت در جایگاه ایستاد و گفت:من این دختر را آزار نداده ام، اما قبول دارم از او سرقت کرده ام.

حکم اعدام
پسر شیطان صفت وقتی با اصرار خانواده شاکی برای اعدام روبه رو شد به پای آن‌ها افتاد و خواست تا او را ببخشند. در پایان جلسه قضات دادگاه وارد شور شدند و پسر را به اعدام، ۱۰ سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم کردند. بنابر این گزارش؛ دیروز این حکم در دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و قطعی شد.

تحلیل کارشناس
کار درست خانواده دختر
محمد متین جرم شناس در خصوص این که در پرونده‌های تجاوز ترس از آبرو باعث ایجاد شرایط بحرانی می‌شود، گفت: همه دختران حتی پسران وقتی مورد تعرض قرار می‌گیرند به دلیل ترس از آبروریزی سکوت می‌کنند و همین باعث تبعات خطرناک تری می‌شود چرا که متجاوزان از این رفتار طعمه هایشان سوءاستفاده می‌کنند و آن‌ها را تحت سلطه خود قرار می‌دهند. وی اظهار کرد:در خیلی از پرونده‌های جنایی دیده می‌شود که متجاوز با توجه به شناخت از روحیه طعمه اش حتی با تهدید آبروریزی اش سعی می‌کند او را وادار کند تا بار‌ها و بار‌ها تن به خواسته‌های پلیدش بدهد. همین موضوع باعث بیماری‌های روحی و روانی بسیار برای این قربانیان تجاوز می‌شود و گاهی شاهد کینه‌جویی تا حد قتل هستیم. این جرم شناس گفت:در این پرونده اگر خانواده دختر نوجوان که دچار ضربه روحی شدیدی شده است به پلیس مراجعه نمی‌کردند باعث می‌شدند مرد متجاوز باز هم دختران و زنان دیگری را هدف تعرض قرار دهد و این زنجیره ادامه یابد و شاهد یک اتفاق و بحران می‌شدیم کما این که بعد از رسانه‌ای شدن شگرد متجاوز، دو دختر دیگر جرئت پیدا کردند تا طرح شکایت کنند. متین خاطرنشان کرد: خانواده‌ها، معلم‌ها و برنامه‌های آموزشی در تلویزیون موظف هستند دختران و پسران را آماده اتفاق‌هایی ناخواسته در زندگی کنند و از آن‌ها بخواهند در چنین مواقعی بدون ترس از آبروریزی و اعتماد به محرمانه بودن مشخصاتشان نزد پلیس بروند و طرح شکایت کنند تا مجالی برای جولان چنین موجودات پلیدی داده نشود.

منبع:خراسان

انتهای پیام/

منبع : باشگاه خبرنگاران جوان | " جذاب ترین " نقشی در تولید محتوای این مطلب ندارد، مطلب منتشر شده با ذکر منبع می باشد.
۰۸ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۰۰
مدیر سایت

۱۰ سال زندان برای پسر به خاطر قتل دردناک پدر

۱۰ سال زندان برای پسر به خاطر قتل دردناک پدربه گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  این پسر پس از بخشیده شدن از سوی خانواده پدرش به سنگین‌ترین مجازات که ۱۰ سال زندان است، محکوم شد.

یک جنایت فجیع
ظهر بیست و یکم مرداد سال ۹۷ مرد ۵۳ ساله‌ای با مسمومیت شدید کشته شد و خیلی زود فاش شد پسرجوانش در غذای او و دو مرد دیگر قرص برنج ریخته است. افشین تحت بازجویی قرار گرفت و به قتل اعتراف کرد.

وی گفت:من و پدرم سال‌ها ست در فروشگاه لوازم خانگی مشغول به کار هستیم. مدتی بود دچار مشکل مالی شده بودم ۴۰۰ میلیون تومان بدهکاری داشتم. نیمی از آن را در معاملات لوازم خانگی بدهکار بودم و مقداری را هم در قمار باخته بودم. برای فرار از دست طلبکار‌ها می‌خواستم خودکشی کنم.

به همین دلیل به خیابان ناصرخسرو رفتم و قرص برنج خریدم. وی ادامه داد: آن روز می‌خواستم با خوردن قرص برنج خودم را بکشم، اما یک باره فکر تازه‌ای به ذهنم رسید. قرص را در غذای پدرم و شریک کاری او ریختم تا پدرم را بکشم. فکر می‌کردم با مرگ پدرم به زودی می‌توانم تمام اموالش را تصاحب کنم. من پس از گرم کردن غذای پدرم و شریک کاری او و پسرش به بهانه دندان درد غذا نخوردم و مغازه را ترک کردم. وقتی به مغازه برگشتم که آن‌ها غذا را خورده و مسموم شده بودند.

افشین پس از رضایت دادن خانواده پدرش، در حالی که با وثیقه آزاد بود هفته گذشته از جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه ایستاد و اتهاماتش را انکار کرد. او خودش را بی‌گناه خواند و گفت:من آن زمان تحت تاثیر مشکلات مالی دچار افسردگی شده بودم و حالم بد بود. به همین دلیل تصمیم به خودکشی گرفتم. من قرص برنج را خریدم و در مغازه گذاشتم تا در فرصت مناسبی آن را بخورم. اما وقتی مغازه را ترک کردم نمی‌دانم چه کسی قرص‌ها را داخل غذای پدرم و شریک کاری او و پسرش ریخته است. من انگیزه‌ای برای کشتن پدرم نداشتم و تحت فشار روانی به قتل پدرم اعتراف کردم. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و دیروز با توجه به رضایت اولیای دم و دو شاکی دیگر پرونده، افشین را به ۱۰ سال زندان محکوم کردند.

منبع:خراسان

انتهای پیام/

منبع : باشگاه خبرنگاران جوان | " جذاب ترین " نقشی در تولید محتوای این مطلب ندارد، مطلب منتشر شده با ذکر منبع می باشد.
۰۸ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۰۰
مدیر سایت

گلایه شیلا خداداد از دنیای مردانه

شیلا خداداد یکی از بازیگران محبوب زن در سینمای ایران است که سال ها فعالیت خود را در عرصه بازیگری ادامه داده است و این روزها نیز با بازی در مجموعه “هیولا” به کارگردانی مهران مدیری به خوبی درخشیده است.

این بازیگر محبوب به تازگی عسکی جدید از خود منتشر کرده است که با پیوست متنی بسیار زیبا از گلایه های خود گفته است:

دمن در دنیایی زندگی میکنم که تمام تعصبات مردانه غیرت است و تعصبات زنانه حسادت… که تمام قولهای جهان فقط اگر مردانه باشد ارزش ایستادن به پایش را دارد و بس..

گلایه شیلا خداداد از دنیای مردانه

منبع : آرگا

منبع : آرگا | " جذاب ترین " نقشی در تولید محتوای این مطلب ندارد، مطلب منتشر شده با ذکر منبع می باشد.
۰۸ مرداد ۹۸ ، ۰۷:۴۰
مدیر سایت
با عنایت به اینکه سایت «جذاب ترین» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع مطلب و کاربران است. (قانون تجارت الکترونیک) «جذاب ترین» نقشی در تولید محتوای خبری ندارد و مطالب این سایت، بازنشر اخبار پایگاه‌های معتبر خبری است.